متن استاتیک شماره 22 موجود نیست
فتاوای امام خمینی(ره)
مسأله 2791- چند چیز شرط است در واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر:
اول:آن که کسی که میخواهد امر و نهی کند،بداند که آنچه شخص مکلف بهجا نمیآورد واجب است بهجا آورد،و آنچه بهجا میآورد باید ترک کند.و بر کسی که معروف و منکر را نمیداند واجب نیست.
دوم:آن که احتمال بدهد امر و نهی او تأثیر میکند،پس اگر بداند اثر نمیکند واجب نیست.
سوم:آن که بداند شخص معصیتکار بنا دارد که معصیت خود را تکرار کند،پس اگر بداند یا گمان کند یا احتمال صحیح بدهد که تکرار نمیکند واجب نیست.
چهارم:آن که در امر و نهی مفسدهای نباشد،پس اگر بداند یا گمان کند که اگر امر یا نهی کند ضرر جانی یا عرضی و آبرویی یا مالی قابل توجه به او میرسد واجب نیست، بلکه اگر احتمال صحیح بدهد که از آن ترس ضررهای مذکور را پیدا کند واجب نیست بلکه اگر بترسد که ضرری متوجه متعلقان او میشود واجب نیست،بلکه با احتمال وقوع ضرر جانی یا عرضی و آبرویی یا مالی موجب حرج بر بعضی مؤمنین،واجب نمیشود بلکه در بسیاری از موارد حرام است.
مسأله 2792- اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه،باید ملاحظه اهمیت شود،و مجرد ضرر،موجب واجب نبودن نمیشود،پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریۀ اسلام بر بذل جان و مال،واجب است بذل آن.
مسأله 2793- اگر بدعتی در اسلام واقع شود مثل منکراتی که دولتها اجرا میکنند به اسم دین مبین اسلام،واجب است خصوصاً بر علمای اسلام اظهار حق و انکار باطل،و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائۀ ظن به علمای اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگرچه بدانند تأثیر نمیکند.
مسأله 2794- اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب آن میشود که منکری معروف شود یا معروفی منکر شود واجب است خصوصاً بر علمای اعلام اظهار حق و اعلام آن،و جایز نیست سکوت.
مسأله 2795- اگر سکوت علمای اعلام موجب تقویت ظالم شود یا موجب تأیید او گردد یا موجب جرأت او شود بر سایر محرمات،واجب است اظهار حق و انکار باطل اگرچه تأثیر فعلی نداشته باشد.
مسأله 2796- اگر سکوت علمای اعلام باعث شود که مردم به آنها بدگمان شوند و آنها را متهم کنند به سازش با دستگاه ظلم،واجب است اظهار حق و انکار باطل اگرچه بدانند جلوگیری از محرم نمیشود و اظهار آنها اثری برای رفع ظلم ندارد.
مسأله 2797- اگر ورود بعض علمای اعلام در دستگاه ظلمه موجب شود که از مفسدهها و منکراتی جلوگیری شود واجب است تصدی آن امر مگر آن که مفسدۀ اهمی در آن باشد،مثل آن که تصدی آنها باعث سستی عقاید مردم شود یا سلب اعتماد آنها به علما گردد،در این صورت جایز نیست.
مسأله 2798- جایز نیست برای علما و ائمه جماعت تصدی مدارس دینیه از طرف دولت جائر و اداره اوقاف چنان دولتی،چه حقوق خود و طلاب علوم دینیه را از دولت جائر یا از مردم یا از موقوفات بگیرند اگرچه موقوفۀ خود مدرسه باشد زیرا دخالت دولت جائر در این امور و امثال آن مقدمه است برای هدم اساس اسلام به دستور مستعمرین که در جمیع دول اسلامی اشباه آن اجرا شد یا در شرف اجراست.
مسأله 2799- جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مؤسسات دولتی که به اسم مؤسسات دینیه تأسیس نمودهاند مثل مدارس دینیه که دولتهای جائر در آنها دخالت مینمایند،و از متولیان گرفتهاند،و یا متولیان را تحت سلطه و نفوذ خود قرار دادهاند،و آنچه با دست اداره اوقاف یا به تصویب آن به آنها بدهند حرام است.
مسأله 2800- جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مدارسی که بعض معممین و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و یا با اشارۀ دولت تصدی نمودهاند چه برنامه تحصیلی از طرف دولت جائر باشد یا از طرف این نحو متصدیان که عمّال دولت جائر هستند،زیرا در این امور نقشۀ محو آثار اسلام و احکام قرآن کریم کشیده شده است.
مسأله 2801- کسانی که با لباس اهل علم،در این مؤسسات که به اشارۀ دولت جائر تأسیس شده است وارد شوند،لازم است مسلمانان و متدینین از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت نکنند،و آنها محکوم به عدم عدالت هستند و نماز جماعت با آنها جایز نیست،و طلاق در محضر آنها باطل است،و سهم مبارک امام علیه السلام و سهم سادات عظام را نباید به آنها بدهند،و اگر دادند از ذمۀ آنها ساقط نمیشود،و اگر اهل منبر هستند لازم است آنها را دعوت برای منبر نکنند،و در مجالسی که این قبیل اشخاص از طرف دولت جائر برای ترویج باطل و تشریح برنامههای خلاف اسلام منبر میروند شرکت نکنند.
مسأله 2802- در تصدی این نحو معممین که عمّال ظلمه هستند،مفاسد عظیمهای است که به تدریج آثار آن ظاهر خواهد شد،و لهذا نباید مسلمانان به عذرهایی که آنها برای تصدی میآورند اعتنا کنند و علمای اعلام نیز لازم است آنها را از حوزههای خود اخراج نمایند و با آنها معاشرت نکنند،و بر کافۀ علمای اعلام و طلاب علوم دینیه و خطبای محترم و سایر طبقات مطلع از دسایس عمّال اجانب لازم است این اشخاص فاسق فاسد را به ملت معرفی کنند،و مردم را از شر آنها بر حذر دارند.
مسأله 2803- اگر به واسطۀ قراینی ظن حاصل شد که شخص متصدی که به لباس اهل علم است مؤسسه را از طرف دولت جائر تصدی نموده است لازم است که به مفاد مسأله 2801 با آنها عمل شود یا آن که برائت او ثابت شود.
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
مسأله 2804- برای امر به معروف و نهی از منکر مراتبی است،و جایز نیست با احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبه پایین،به مراتب دیگر عمل شود.
مسأله 2805- مرتبۀ اول آن که با شخص معصیتکار طوری عمل شود که بفهمد برای ارتکاب او به معصیت،این نحو عمل با او شده است،مثل این که از او رو برگرداند،یا با چهرۀ عبوس با او ملاقات کند،یا ترک مراوده با او کند و از او اعراض کند به نحوی که معلوم شود این امور برای آن است که او ترک معصیت کند.
مسأله 2806- اگر در این مرتبه درجاتی باشد لازم است با احتمال تأثیر درجه خفیفتر،به همان اکتفا کند،مثلاً اگر احتمال میدهد که با ترک تکلم با او،مقصود حاصل میشود،به همان اکتفا کند و به درجۀ بالاتر،عمل نکند،خصوصاً اگر طرف، شخصی است که این نحو عمل موجب هتک او میشود.
مسأله 2807- اگر اعراض نمودن و ترک معاشرت با معصیتکار موجب تخفیف معصیت میشود یا احتمال بدهد که موجب تخفیف میشود،واجب است اگرچه بداند موجب ترک به کلّی نمیشود،و این امر در صورتی است که با مراتب دیگر، نتواند از معصیت جلوگیری کند.
مسأله 2808- اگر علمای اعلام احتمال بدهند که اعراض از ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها میشود،واجب است اعراض کنند از آنها،و به ملت مسلمان بفهمانند اعراض خود را.
مسأله 2809- اگر مراوده و معاشرت علمای اعلام با ظلمه و سلاطین جور،موجب تخفیف ظلم آنها شود،باید ملاحظه کنند که آیا ترک معاشرت اهم است-زیرا ممکن است معاشرت موجب سستی عقاید مردم شود،و موجب هتک اسلام و مراجع اسلام شود-یا تخفیف ظلم،پس هر کدام اهم است،به آن عمل کنند.
مسأله 2810- اگر معاشرت و مراودۀ علمای اعلام با ظلمه،خالی از مصلحت راجحۀ ملزمه باشد،نباید معاشرت کنند،زیرا این امر موجب اتهام آنها خواهد شد.
مسأله 2811- اگر ارتباط علمای اعلام با ظلمه،موجب تقویت آنها شود یا موجب تبرئه آنها پیش افراد بیاطلاع شود،یا موجب جرأت آنها گردد،یا موجب هتک مقام علم شود،واجب است ترک آن.
مسأله 2812- کسانی که ترویج مقاصد ظلمه را میکنند و کمک به جشنها و معاصی و ظلم آنها میکنند از قبیل بعض تجار و کسبه،لازم است بر مسلمانان که آنها را نهی کنند،و اگر تأثیر نکرد،از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت و معامله نکنند.
مسأله 2813- مرتبۀ دوم از امر به معروف و نهی از منکر،امر و نهی به زبان است، پس با احتمال تأثیر و حصول سایر شرایط گذشته،واجب است اهل معصیت را نهی کنند،و تارک واجب را امر کنند به آوردن واجب.
مسأله 2814- اگر احتمال بدهد که با موعظه و نصیحت،معصیتکار ترک میکند معصیت را،لازم است اکتفا به آن،و نباید از آن تجاوز کند.
مسأله 2815- اگر میداند که نصیحت تأثیر ندارد،واجب است با احتمال تأثیر امر و نهی الزامی کند،و اگر تأثیر نمیکند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت،لازم است لکن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.
مسأله 2816- جایز نیست برای جلوگیری از معصیت،ارتکاب معصیت مثل فحش و دروغ و اهانت،مگر آن که معصیت،از چیزهایی باشد که مورد اهتمام شارع مقدس باشد و راضی نباشد به آن به هیچ وجه،مثل قتل نفس محترمه،در این صورت باید جلوگیری کند به هر نحو ممکن است.
مسأله 2817- اگر عاصی ترک معصیت نمیکند مگر به جمع مابین مرتبۀ اولی و ثانیه از انکار،واجب است جمع به این که هم از او اعراض کند،و ترک معاشرت نماید و با چهرۀ عبوس با او ملاقات کند،و هم او را امر به معروف کند لفظاً و نهی کند لفظاً.
مسأله 2818- مرتبۀ سوم توسل به زور و جبر است،پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمیکند یا واجب را بهجا نمیآورد مگر با اعمال زور و جبر،واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.
مسأله 2819- اگر ممکن شود جلوگیری از معصیت به این که بین شخص و معصیت حایل شود و با این نحو مانع از معصیت شود،لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن کمتر از چیزهای دیگر باشد.
مسأله 2820- اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر این که دست معصیتکار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت میکند تصرف کند،جایز است،بلکه واجب است عمل کند.
مسأله 2821- جایز نیست اموال محترمه معصیتکار را تلف کند مگر آن که لازمۀ جلوگیری از معصیت باشد،در این صورت اگر تلف کند ضامن نیست ظاهراً،و در غیر این صورت،ضامن و معصیتکار است.
مسأله 2822- اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر حبس نمودن معصیتکار در محلی،یا منع نمودن از آن که به محلی وارد شود،واجب است با مراعات مقدار لازم و تجاوز ننمودن از آن.
مسأله 2823- اگر توقف داشته باشد جلوگیری از معصیت،بر کتک زدن و سخت گرفتن بر شخص معصیتکار،و در مضیقه قرار دادن او،جایز است،لکن لازم است مراعات شود که زیادهروی نشود،و بهتر آن است که در این امر و نظیر آن اجازه از مجتهد جامعالشرایط گرفته شود.
مسأله 2824- اگر جلوگیری از منکرات و اقامۀ واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل،جایز نیست مگر به اذن مجتهد جامع الشرایط با حصول شرایط آن.
مسأله 2825- اگر منکر از اموری است که شارع اقدس به آن اهتمام میدهد و راضی نیست به وقوع آن به هیچ وجه،جایز است دفع آن به هر نحو ممکن باشد،مثلاً اگر کسی خواست یک شخص را که جایز القتل نیست بکشد باید از او جلوگیری کرد، و اگر ممکن نیست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم،جایز است بلکه واجب است، و لازم نیست از مجتهد اذن حاصل نماید.لکن باید مراعات شود که در صورت امکان جلوگیری به نحو دیگری که به قتل منجر نشود به آن نحو عمل کند،و اگر از حد لازم تجاوز کند معصیتکار و احکام متعدّی بر او جاری خواهد شد.