فتاوای امام خمینی(ره)

مسأله 2791- چند چیز شرط است در واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر:‏

‏‏اول:آن که کسی که می‌خواهد امر و نهی کند،بداند که آنچه شخص مکلف به‌جا ‏ ‏نمی‌آورد واجب است به‌جا آورد،و آنچه به‌جا می‌آورد باید ترک کند.و بر کسی که ‏ ‏معروف و منکر را نمی‌داند واجب نیست.‏

‏‏دوم:آن که احتمال بدهد امر و نهی او تأثیر می‌کند،پس اگر بداند اثر نمی‌کند ‏ ‏واجب نیست.‏

‏‏سوم:آن که بداند شخص معصیت‌کار بنا دارد که معصیت خود را تکرار کند،پس ‏ ‏اگر بداند یا گمان کند یا احتمال صحیح بدهد که تکرار نمی‌کند واجب نیست.‏

‏‏چهارم:آن که در امر و نهی مفسده‌ای نباشد،پس اگر بداند یا گمان کند که اگر امر یا ‏ ‏نهی کند ضرر جانی یا عرضی و آبرویی یا مالی قابل توجه به او می‌رسد واجب نیست، ‏ ‏بلکه اگر احتمال صحیح بدهد که از آن ترس ضررهای مذکور را پیدا کند واجب نیست ‏ ‏بلکه اگر بترسد که ضرری متوجه متعلقان او می‌شود واجب نیست،بلکه با احتمال ‏ ‏وقوع ضرر جانی یا عرضی و آبرویی یا مالی موجب حرج بر بعضی مؤمنین،واجب ‏ ‏نمی‌شود بلکه در بسیاری از موارد حرام است.‏

‏‏         مسأله 2792- اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت ‏ ‏زیاد می‌دهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا ‏ ‏احکام ضروریه،باید ملاحظه اهمیت شود،و مجرد ضرر،موجب واجب نبودن ‏ ‏نمی‌شود،پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریۀ ‏ ‏اسلام بر بذل جان و مال،واجب است بذل آن.‏

‏‏         مسأله 2793- اگر بدعتی در اسلام واقع شود مثل منکراتی که دولت‌ها اجرا ‏ ‏می‌کنند به اسم دین مبین اسلام،واجب است خصوصاً بر علمای اسلام اظهار حق و ‏ ‏انکار باطل،و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائۀ ظن به ‏‏علمای اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگرچه بدانند ‏ ‏تأثیر نمی‌کند.‏

‏‏         مسأله 2794- اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب آن می‌شود که ‏ ‏منکری معروف شود یا معروفی منکر شود واجب است خصوصاً بر علمای اعلام ‏ ‏اظهار حق و اعلام آن،و جایز نیست سکوت.‏

‏‏         مسأله 2795- اگر سکوت علمای اعلام موجب تقویت ظالم شود یا موجب تأیید ‏ ‏او گردد یا موجب جرأت او شود بر سایر محرمات،واجب است اظهار حق و انکار ‏ ‏باطل اگرچه تأثیر فعلی نداشته باشد.‏

‏‏         مسأله 2796- اگر سکوت علمای اعلام باعث شود که مردم به آنها بدگمان شوند و ‏ ‏آنها را متهم کنند به سازش با دستگاه ظلم،واجب است اظهار حق و انکار باطل اگرچه ‏ ‏بدانند جلوگیری از محرم نمی‌شود و اظهار آنها اثری برای رفع ظلم ندارد.‏

‏‏         مسأله 2797- اگر ورود بعض علمای اعلام در دستگاه ظلمه موجب شود که از ‏ ‏مفسده‌ها و منکراتی جلوگیری شود واجب است تصدی آن امر مگر آن که مفسدۀ ‏ ‏اهمی در آن باشد،مثل آن که تصدی آنها باعث سستی عقاید مردم شود یا سلب اعتماد ‏ ‏آنها به علما گردد،در این صورت جایز نیست.‏

‏‏         مسأله 2798- جایز نیست برای علما و ائمه جماعت تصدی مدارس دینیه از طرف ‏ ‏دولت جائر و اداره اوقاف چنان دولتی،چه حقوق خود و طلاب علوم دینیه را از ‏ ‏دولت جائر یا از مردم یا از موقوفات بگیرند اگرچه موقوفۀ خود مدرسه باشد زیرا ‏ ‏دخالت دولت جائر در این امور و امثال آن مقدمه است برای هدم اساس اسلام به ‏ ‏دستور مستعمرین که در جمیع دول اسلامی اشباه آن اجرا شد یا در شرف اجراست.‏

‏‏         مسأله 2799- جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مؤسسات دولتی که به ‏ ‏اسم مؤسسات دینیه تأسیس نموده‌اند مثل مدارس دینیه که دولت‌های جائر در آنها ‏ ‏دخالت می‌نمایند،و از متولیان گرفته‌اند،و یا متولیان را تحت سلطه و نفوذ خود قرار ‏‏داده‌اند،و آنچه با دست اداره اوقاف یا به تصویب آن به آنها بدهند حرام است.‏

‏‏         مسأله 2800- جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مدارسی که بعض ‏ ‏معممین و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و یا با اشارۀ دولت تصدی نموده‌اند چه ‏ ‏برنامه تحصیلی از طرف دولت جائر باشد یا از طرف این نحو متصدیان که عمّال ‏ ‏دولت جائر هستند،زیرا در این امور نقشۀ محو آثار اسلام و احکام قرآن کریم کشیده ‏ ‏شده است.‏

‏‏         مسأله 2801- کسانی که با لباس اهل علم،در این مؤسسات که به اشارۀ دولت جائر ‏ ‏تأسیس شده است وارد شوند،لازم است مسلمانان و متدینین از آنها اعراض کنند و با ‏ ‏آنها معاشرت نکنند،و آنها محکوم به عدم عدالت هستند و نماز جماعت با آنها جایز ‏ ‏نیست،و طلاق در محضر آنها باطل است،و سهم مبارک امام علیه السلام و سهم سادات عظام ‏ ‏را نباید به آنها بدهند،و اگر دادند از ذمۀ آنها ساقط نمی‌شود،و اگر اهل منبر هستند ‏ ‏لازم است آنها را دعوت برای منبر نکنند،و در مجالسی که این قبیل اشخاص از ‏ ‏طرف دولت جائر برای ترویج باطل و تشریح برنامه‌های خلاف اسلام منبر می‌روند ‏ ‏شرکت نکنند.‏

‏‏         مسأله 2802- در تصدی این نحو معممین که عمّال ظلمه هستند،مفاسد عظیمه‌ای ‏ ‏است که به تدریج آثار آن ظاهر خواهد شد،و لهذا نباید مسلمانان به عذرهایی که آنها ‏ ‏برای تصدی می‌آورند اعتنا کنند و علمای اعلام نیز لازم است آنها را از حوزه‌های ‏ ‏خود اخراج نمایند و با آنها معاشرت نکنند،و بر کافۀ علمای اعلام و طلاب علوم ‏ ‏دینیه و خطبای محترم و سایر طبقات مطلع از دسایس عمّال اجانب لازم است این ‏ ‏اشخاص فاسق فاسد را به ملت معرفی کنند،و مردم را از شر آنها بر حذر دارند.‏

‏‏         مسأله 2803- اگر به واسطۀ قراینی ظن حاصل شد که شخص متصدی که به لباس ‏ ‏اهل علم است مؤسسه را از طرف دولت جائر تصدی نموده است لازم است که به ‏ ‏مفاد مسأله 2801 با آنها عمل شود یا آن که برائت او ثابت شود.‏

‏‏ ‏

مراتب امر به معروف و نهی از منکر

‏‏         مسأله 2804- برای امر به معروف و نهی از منکر مراتبی است،و جایز نیست با ‏ ‏احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبه پایین،به مراتب دیگر عمل شود.‏

‏‏         مسأله 2805- مرتبۀ اول آن که با شخص معصیت‌کار طوری عمل شود که بفهمد ‏ ‏برای ارتکاب او به معصیت،این نحو عمل با او شده است،مثل این که از او رو ‏ ‏برگرداند،یا با چهرۀ عبوس با او ملاقات کند،یا ترک مراوده با او کند و از او اعراض ‏ ‏کند به نحوی که معلوم شود این امور برای آن است که او ترک معصیت کند.‏

‏‏         مسأله 2806- اگر در این مرتبه درجاتی باشد لازم است با احتمال تأثیر درجه ‏ ‏خفیف‌تر،به همان اکتفا کند،مثلاً اگر احتمال می‌دهد که با ترک تکلم با او،مقصود ‏ ‏حاصل می‌شود،به همان اکتفا کند و به درجۀ بالاتر،عمل نکند،خصوصاً اگر طرف، ‏ ‏شخصی است که این نحو عمل موجب هتک او می‌شود.‏

‏‏         مسأله 2807- اگر اعراض نمودن و ترک معاشرت با معصیت‌کار موجب تخفیف ‏ ‏معصیت می‌شود یا احتمال بدهد که موجب تخفیف می‌شود،واجب است اگرچه ‏ ‏بداند موجب ترک به کلّی نمی‌شود،و این امر در صورتی است که با مراتب دیگر، ‏ ‏نتواند از معصیت جلوگیری کند.‏

‏‏         مسأله 2808- اگر علمای اعلام احتمال بدهند که اعراض از ظلمه و سلاطین جور، ‏ ‏موجب تخفیف ظلم آنها می‌شود،واجب است اعراض کنند از آنها،و به ملت مسلمان ‏ ‏بفهمانند اعراض خود را.‏

‏‏         مسأله 2809- اگر مراوده و معاشرت علمای اعلام با ظلمه و سلاطین جور،موجب ‏ ‏تخفیف ظلم آنها شود،باید ملاحظه کنند که آیا ترک معاشرت اهم است-زیرا ممکن ‏ ‏است معاشرت موجب سستی عقاید مردم شود،و موجب هتک اسلام و مراجع اسلام ‏ ‏شود-یا تخفیف ظلم،پس هر کدام اهم است،به آن عمل کنند.‏


‏         مسأله 2810- اگر معاشرت و مراودۀ علمای اعلام با ظلمه،خالی از مصلحت ‏ ‏راجحۀ ملزمه باشد،نباید معاشرت کنند،زیرا این امر موجب اتهام آنها خواهد شد.‏

‏‏         مسأله 2811- اگر ارتباط علمای اعلام با ظلمه،موجب تقویت آنها شود یا موجب ‏ ‏تبرئه آنها پیش افراد بی‌اطلاع شود،یا موجب جرأت آنها گردد،یا موجب هتک مقام ‏ ‏علم شود،واجب است ترک آن.‏

‏‏         مسأله 2812- کسانی که ترویج مقاصد ظلمه را می‌کنند و کمک به جشن‌ها و ‏ ‏معاصی و ظلم آنها می‌کنند از قبیل بعض تجار و کسبه،لازم است بر مسلمانان که آنها ‏ ‏را نهی کنند،و اگر تأثیر نکرد،از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت و معامله نکنند.‏

‏‏         مسأله 2813- مرتبۀ دوم از امر به معروف و نهی از منکر،امر و نهی به زبان است، ‏ ‏پس با احتمال تأثیر و حصول سایر شرایط گذشته،واجب است اهل معصیت را نهی ‏ ‏کنند،و تارک واجب را امر کنند به آوردن واجب.‏

‏‏         مسأله 2814- اگر احتمال بدهد که با موعظه و نصیحت،معصیت‌کار ترک می‌کند ‏ ‏معصیت را،لازم است اکتفا به آن،و نباید از آن تجاوز کند.‏

‏‏         مسأله 2815- اگر می‌داند که نصیحت تأثیر ندارد،واجب است با احتمال تأثیر امر و ‏ ‏نهی الزامی کند،و اگر تأثیر نمی‌کند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت،لازم ‏ ‏است لکن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.‏

‏‏         مسأله 2816- جایز نیست برای جلوگیری از معصیت،ارتکاب معصیت مثل فحش ‏ ‏و دروغ و اهانت،مگر آن که معصیت،از چیزهایی باشد که مورد اهتمام شارع مقدس ‏ ‏باشد و راضی نباشد به آن به هیچ وجه،مثل قتل نفس محترمه،در این صورت باید ‏ ‏جلوگیری کند به هر نحو ممکن است.‏

‏‏         مسأله 2817- اگر عاصی ترک معصیت نمی‌کند مگر به جمع مابین مرتبۀ اولی و ‏ ‏ثانیه از انکار،واجب است جمع به این که هم از او اعراض کند،و ترک معاشرت نماید ‏‏و با چهرۀ عبوس با او ملاقات کند،و هم او را امر به معروف کند لفظاً و نهی کند لفظاً.‏

‏‏         مسأله 2818- مرتبۀ سوم توسل به زور و جبر است،پس اگر بداند یا اطمینان داشته ‏ ‏باشد که ترک منکر نمی‌کند یا واجب را به‌جا نمی‌آورد مگر با اعمال زور و جبر،واجب ‏ ‏است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.‏

‏‏         مسأله 2819- اگر ممکن شود جلوگیری از معصیت به این که بین شخص و ‏ ‏معصیت حایل شود و با این نحو مانع از معصیت شود،لازم است اقتصار به آن اگر ‏ ‏محذور آن کمتر از چیزهای دیگر باشد.‏

‏‏         مسأله 2820- اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر این که دست ‏ ‏معصیت‌کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت ‏ ‏می‌کند تصرف کند،جایز است،بلکه واجب است عمل کند.‏

‏‏         مسأله 2821- جایز نیست اموال محترمه معصیت‌کار را تلف کند مگر آن که لازمۀ ‏ ‏جلوگیری از معصیت باشد،در این صورت اگر تلف کند ضامن نیست ظاهراً،و در غیر ‏ ‏این صورت،ضامن و معصیت‌کار است.‏

‏‏         مسأله 2822- اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر حبس نمودن ‏ ‏معصیت‌کار در محلی،یا منع نمودن از آن که به محلی وارد شود،واجب است با ‏ ‏مراعات مقدار لازم و تجاوز ننمودن از آن.‏

‏‏         مسأله 2823- اگر توقف داشته باشد جلوگیری از معصیت،بر کتک زدن و سخت ‏ ‏گرفتن بر شخص معصیت‌کار،و در مضیقه قرار دادن او،جایز است،لکن لازم است ‏ ‏مراعات شود که زیاده‌روی نشود،و بهتر آن است که در این امر و نظیر آن اجازه از ‏ ‏مجتهد جامع‌الشرایط گرفته شود.‏

‏‏         مسأله 2824- اگر جلوگیری از منکرات و اقامۀ واجبات موقوف باشد بر جرح و ‏ ‏قتل،جایز نیست مگر به اذن مجتهد جامع الشرایط با حصول شرایط آن.‏


‏         مسأله 2825- اگر منکر از اموری است که شارع اقدس به آن اهتمام می‌دهد و ‏ ‏راضی نیست به وقوع آن به هیچ وجه،جایز است دفع آن به هر نحو ممکن باشد،مثلاً ‏ ‏اگر کسی خواست یک شخص را که جایز القتل نیست بکشد باید از او جلوگیری کرد، ‏ ‏و اگر ممکن نیست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم،جایز است بلکه واجب است، ‏ ‏و لازم نیست از مجتهد اذن حاصل نماید.لکن باید مراعات شود که در صورت امکان ‏ ‏جلوگیری به نحو دیگری که به قتل منجر نشود به آن نحو عمل کند،و اگر از حد لازم ‏ ‏تجاوز کند معصیت‌کار و احکام متعدّی بر او جاری خواهد شد.‏