• 1388/11/25 - 13:26
  • 29
  • زمان مطالعه : 6 دقیقه
سخن هفته

ترجمه خطبه 193نهج البلاغه معروف به خطبه همام

(گفته شد يكى از ياران پرهيزكار امام عليه السّلام به نام همّام گفت: اى امير مؤمنان پرهيزكاران را براى من آنچنان وصف كن كه گويا آنان را با چشم مى‏نگرم. امام عليه السّلام در پاسخ او درنگى كرد و فرمود «اى همّام! از خدا بترس و نيكوكار باش كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است» امّا همّام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آن كه امام عليه السّلام تصميم گرفت صفات پرهيزكاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود)

(گفته شد يكى از ياران پرهيزكار امام عليه السّلام به نام همّام  گفت: اى امير مؤمنان پرهيزكاران را براى من آنچنان وصف كن كه گويا آنان را با چشم مى‏نگرم. امام عليه السّلام در پاسخ او درنگى كرد و فرمود «اى همّام! از خدا بترس و نيكوكار باش كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است» امّا همّام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آن كه امام عليه السّلام تصميم گرفت صفات پرهيزكاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود)

سيماى پرهيزكاران‏

  پس از ستايش پروردگار! همانا خداوند سبحان پديده‏ها را در حالى آفريد كه از اطاعتشان بى‏نياز، و از نافرمانى آنان در امان بود، زيرا نه معصيت گناهكاران به خدا زيانى مى‏رساند و نه اطاعت مؤمنان براى او سودى دارد، روزى بندگان را تقسيم، و هر كدام را در جايگاه خويش قرار داد. امّا پرهيزكاران! در دنيا داراى فضيلت‏هاى برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان ميانه روى، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام كرده مى‏پوشانند، و گوش‏هاى خود را وقف دانش سودمند كرده‏اند، و در روزگار سختى و گشايش، حالشان يكسان است. و اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن‏ها قرار نمى‏گرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم. خدا در جانشان بزرگ و ديگران كوچك مقدارند، بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمت‏هاى آن به سر مى‏برند، و جهنّم را چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند. دل‏هاى پرهيزكاران اندوهگين، و مردم از آزارشان در أمان، تن‏هايشان لاغر، و درخواست‏هايشان اندك، و نفسشان عفيف و دامنشان پاك است.

در روزگار كوتاه دنيا صبر كرده تا آسايش جاودانه قيامت را به دست آورند: تجارتى پر سود كه پروردگارشان فراهم فرموده، دنيا مى‏خواست آنها را بفريبد امّا عزم دنيا نكردند، مى خواست آنها را اسير خود گرداند كه با فدا كردن جان، خود را آزاد ساختند.

شب پرهيزكاران‏

  پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكّر و انديشه مى‏خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى‏يابند. وقتى به آيه‏اى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خيره شوند، و گمان مى‏برند كه نعمت‏هاى بهشت برابر ديدگانشان قرار دارد،

                       

و هر گاه به آيه‏اى مى‏رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى‏سپارند، و گويا صداى بر هم خوردن شعله‏هاى آتش، در گوششان طنين افكن است، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پيشانى و دست و پا بر خاك ماليده، و از خدا آزادى خود را از آتش جهنّم مى‏طلبند.

 

روز پرهيزكاران‏

  پرهيزكاران در روز، دانشمندانى بردبار، و نيكوكارانى با تقوا هستند كه ترس الهى آنان را چونان تير تراشيده لاغر كرده است، كسى كه به آنها مى‏نگرد مى‏پندارد كه بيمارند امّا آنان را بيمارى نيست، و مى‏گويد، مردم در اشتباهند! در صورتى كه آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ است. از اعمال اندك خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نمى‏شمارند.

نفس خود را متّهم مى‏كنند، و از كردار خود ترسناكند. هرگاه يكى از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مى‏گويد:

 «من خود را از ديگران بهتر مى‏شناسم و خداى من، مرا بهتر از من مى‏شناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه مى‏گويند محاكمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده كه مى‏گويند، و گناهانى كه نمى‏دانند بيامرز!»

نشانه‏هاى پرهيزكاران‏

و از نشانه‏هاى يكى از پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مى‏بينى: در ديندارى نيرومند، نرمخو و دور انديش است، داراى ايمانى پر از يقين، حريص در كسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى ميانه رو، در عبادت فروتن، در تهيدستى آراسته، در سختى‏ها بردبار، در جستجوى كسب حلال، در راه هدايت شادمان و پرهيز كننده از طمع ورزى، مى‏باشد. اعمال نيكو انجام مى‏دهد و ترسان است، روز را به شب مى‏رساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مى‏آورد با ياد خدا، شب مى‏خوابد اما ترسان، و بر مى‏خيزد شادمان، ترس براى اينكه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مى‏كند.

روشنى چشم پرهيزكار در چيزى قرار دارد كه جاودانه است، و آن را ترك مى‏كند كه پايدار نيست، بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مى‏آميزد. پرهيزكار را مى‏بينى كه: آرزويش نزديك، لغزش‏هايش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دينش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند. اگر در جمع بى‏خبران باشد نامش در گروه ياد آوران خدا ثبت مى‏گردد، و اگر در ياد آوران باشد نامش در گروه بى‏خبران نوشته نمى‏شود. ستمكار خود را عفو مى‏كند، به آن كه محرومش ساخته مى‏بخشد، به آن كس كه با او بريده مى‏پيوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بدى‏هاى او پنهان، و كار نيكش آشكار است. نيكى‏هاى او به همه رسيده، آزار او به كسى نمى‏رسد.

                       

در سختى‏ها آرام، و در ناگواريها بردبار و در خوشى‏ها سپاسگزار است. به آن كه دشمن دارد ستم نكند، و نسبت به آن كه دوست دارد به گناه آلوده نشود. پيش از آن كه بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مى‏كند، و آنچه را به او سپرده‏اند ضايع نمى‏سازد، و آنچه را به او تذكّر دادند فراموش نمى‏كند. مردم را با لقب‏هاى زشت نمى‏خواند، همسايگان را آزار نمى‏رساند، در مصيبت‏هاى ديگران شاد نمى‏شود و در كار ناروا دخالت نمى‏كند، و از محدوده حق خارج نمى‏شود.

اگر خاموش است سكوت او اندوهگينش نمى‏كند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى‏شود، و اگر به او ستمى روا دارند صبر مى‏كند تا خدا انتقام او را بگيرد.

نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسايشند. براى قيامت خود را به زحمت مى‏افكند، ولى مردم را به رفاه و آسايش مى‏رساند. دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسايى، و نزديك شدنش با بعضى ديگر از روى مهربانى و نرمى است.

دورى او از تكبّر و خود پسندى، و نزديكى او از روى حيله و نيرنگ نيست. (سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همّام ناله‏اى زد و جان داد. امام عليه السّلام فرمود) سوگند به خدا من از اين پيش آمد بر همّام مى‏ترسيدم.

سپس گفت: آيا پندهاى رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين مى‏كند؟

شخصى رسيد و گفت: چرا با تو چنين نكرد؟ امام عليه السّلام پاسخ داد:

واى بر تو، هر أجلى وقت معيّنى دارد كه از آن پيش نيفتد و سبب مشخّصى دارد كه از آن تجاوز نكند. آرام باش و ديگر چنين سخنانى مگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است.

  • گروه خبری : سخن هفته
  • کد خبر : 2120
کلمات کلیدی